silkroad |
|||
دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : فرزاد
در حضور خارها هم میشود یک یاس بود..در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود, میشود حتی برای دیدن پروانه ها....شیشه های مات یک متروکه را الماس بود. دست در دست پرنده،بال در بال..نسیم ,ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود , کاش می شد حرفی از « کاش میشد» هم نبود....هر چه بود احساس بود...عشق بود...یاس بود... یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : فرزاد
یه روز یک مرد و خانمش از هم جدا شدن یه زن بسیار زیبا و دوست داشتنی ازش پرسیدن خانومت چه مشکلی داشت که داری طلاقش میدی؟ گفت یه مرد خوب عیب زنشو نمیگه!! بعد از چند ماه خانومش با یکی دیگه نامزد شده بود بازم ازش پرسیدن خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟ گفت یه مرد خوب پشت سر زن مردم حرف نمیزنه... سه شنبه 21 مهر 1390برچسب:, :: 11:24 :: نويسنده : فرزاد
اسمت به روی لبهام توی ترانه هامه بغض گرفته ی عشق تو غربت صدامه قلب پر از سکوتم دلتنگ از این جدایی بی تو ببین چه سرد تابستون تنهایی به چشم خسته ی من آسموت از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده به چشم خسته ی من آسموت از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده سه شنبه 20 مهر 1390برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : فرزاد
آفتاب نشسته روی گلهای سرخ قالی خیال تو کنارم تو این اتاق خالی عطر تنت پیچیده توی اتاق خوابم با تو چه جون گرفته تراته های نابم از تو هزار تا غصه چه جاودانه ساختم قلب پر از غرور و چه عاشقانه باختم به چشم خسته ی من آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده آخرین مطالب پيوندها
![]() نويسندگان |
|||
![]() |