silkroad |
|||
دو شنبه 27 مهر 1390برچسب:, :: 20:5 :: نويسنده : فرزاد
به احترام دوست عزیزم که شعر قشنگی برام نوشت من اون شعرشو ضمیمه ی یه عکس قشنک کردم و این مطلب و به همه ی کسانی که بهم سر میزنن تقدیم میکنم "لطفا به ادامه ی مطلب بروید" ادامه مطلب ... دو شنبه 26 مهر 1390برچسب:, :: 19:55 :: نويسنده : فرزاد
آدم اســـت دیگر . . .
گاهی دلـــم میخواهد مـــوهایش را نوازش کنم ، بوســه بر گونه اش بزنم و آروم زیر گوشش بگویم :
دو شنبه 25 مهر 1390برچسب:, :: 19:30 :: نويسنده : فرزاد
در حضور خارها هم میشود یک یاس بود..در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود, میشود حتی برای دیدن پروانه ها....شیشه های مات یک متروکه را الماس بود. دست در دست پرنده،بال در بال..نسیم ,ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود , کاش می شد حرفی از « کاش میشد» هم نبود....هر چه بود احساس بود...عشق بود...یاس بود... یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, :: 19:35 :: نويسنده : فرزاد
یه روز یک مرد و خانمش از هم جدا شدن یه زن بسیار زیبا و دوست داشتنی ازش پرسیدن خانومت چه مشکلی داشت که داری طلاقش میدی؟ گفت یه مرد خوب عیب زنشو نمیگه!! بعد از چند ماه خانومش با یکی دیگه نامزد شده بود بازم ازش پرسیدن خب حالا بگو چرا طلاقش دادی؟ گفت یه مرد خوب پشت سر زن مردم حرف نمیزنه... سه شنبه 21 مهر 1390برچسب:, :: 11:24 :: نويسنده : فرزاد
اسمت به روی لبهام توی ترانه هامه بغض گرفته ی عشق تو غربت صدامه قلب پر از سکوتم دلتنگ از این جدایی بی تو ببین چه سرد تابستون تنهایی به چشم خسته ی من آسموت از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده به چشم خسته ی من آسموت از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده سه شنبه 20 مهر 1390برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : فرزاد
آفتاب نشسته روی گلهای سرخ قالی خیال تو کنارم تو این اتاق خالی عطر تنت پیچیده توی اتاق خوابم با تو چه جون گرفته تراته های نابم از تو هزار تا غصه چه جاودانه ساختم قلب پر از غرور و چه عاشقانه باختم به چشم خسته ی من آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده سه شنبه 19 مهر 1390برچسب:, :: 11:0 :: نويسنده : فرزاد
از روزی که تو رفتی پریده رنگ شادی اما خورشید میتابه مثل یه روز عادی چطور هنوز پرنده داره هوای پرواز چطور هنوز قناری سر میده بانگ آواز مگر خبر ندارن تو رفتی از کنارم چرا بهت نگفتن بی تو چه حالی دارم به چشم خسته ی من آسمون از سنگ شده لعنت به این تنهایی دلم برات تنگ شده دو شنبه 12 مهر 1390برچسب:, :: 14:27 :: نويسنده : فرزاد
هیچ میدانستید که کمبوجيه فرزند کورش بدلیل کشته شدن ۱۲ ایرانی در مصر و اینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی از ایرانیان به دشنام دادن و تمسخر پرداخته بود ، با ۲۵۰ هزار سرباز ایرانی در روز ۴۲ از آغاز بهار ۵۲۵ قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و بدلیل آمدن قحطی در مصر مقداری بسیار زیادی غله وارد مصر کرد . اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان میدهد. او به هیچ وجه دین ایران را به آنان تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود. دو شنبه 11 مهر 1390برچسب:, :: 14:20 :: نويسنده : فرزاد
هیچ میدانستید که تقویم کنونی ( ماه 30 روز ) به دستور داریوش پایه گذاری شد و او هیاتی را برای اصلاح تقویم ایران به ریاست دانشمند بابلی "دنی تون" بسیج کرده بود . بر طبق تقویم جدید داریوش روز اول و پانزدهم ماه تعطیل بوده و در طول سال دارای 5 عید مذهبی و 31 روز تعطیلی رسمی که یکی از آنها نوروز و دیگری سوگ سیاوش بوده است. جمعه 9 مهر 1390برچسب:, :: 15:40 :: نويسنده : فرزاد
هیچ میدانید که معنای لفظی بعضی از القاب امپراطورهای هخامنشی به معنای واقعی کلمه نبوده و در طول سالیان دراز به شکل و معنی کنونی درآمده است؟!!! به طور مثال: در زمان کنونی خشایار شاه را آنطور که از معنای ظاهری کلمه استنباط میشود با نام خشایار و صفت شاه می شناسیم در صورتی که نام وی " خشای آر شا " بوده که جزء اول به معنای فرمانروا و جزء دوم به معنای مردان می باشد.(به معنی شاه مردان)
نظراتتون رو راجع به این نوع مطلب ها برام بنویسین.نظراتتون برام مهمه.ممنمون جمعه 8 مهر 1390برچسب:, :: 15:18 :: نويسنده : فرزاد
دختر کنار پنجرخ تنها نشست و گفت ای دختر بهار حسد می برم به تو عطر و گل و ترانه و سرمستی تو را با هر چه طاابی یه خدا می خرم ز تو بر شاخ لخت و عور درختی شکوفه ای با ناز می گشود دو چشمان بسته را مرغی میان سبزه ز هم باز می نمود آن بالهای کوچک زیبای خسته را خورشید خنده کرد و آواز خنده اش بر چهر روز روشنی دلکشی دوید موجی سبک خزید و نسیمی به گوش او رازی سرود و موج به نرمی رمید از او خندید باغبان که سر انجام شد بهار دیگر شکوفه کرده درختی که کاشتم
قاصدک غم دارم غم آوارگی و دربدری غم تنهایی و خون جگری قاصدک وای به من همه از خویش مرا میرانند همه دیوانه و دیوانه ترم میخوانند قاصدک دریابم! روح من عصیان زده و طوفانیست آسمان نگهم بارانیست قاصدک غم دارم,غم به اندازه ی سنگینی عالم دارم قاصدک اینک از این پس منم و تنهایی قاصدک حال گریزش دارم میگریزم به جهانی که در آن پستی نیست میگریزم به جهانی که در مرا ناپیداست شاید آن نیز فقط یک رویاست... شنبه 2 مهر 1390برچسب:, :: 14:6 :: نويسنده : فرزاد
درختان هم عاشق میشوند روی درختان یادگاری ننویسید,اگر دیگر برنمیگردید.
وقتی پاهایت یاریت نکنند بن بست همان جاییست که ایستاده ای
آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
|||
|